فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

بی‌موقع به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بی‌وقت

فونتیک فارسی

bi moghe'
قید

untimely, unseasonable, inopportune, at a bad time, out of season, at an inopportune occasion

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

عزیمت بی‌موقع آن‌ها همه را شگفت‌زده کرد.

Their untimely departure left everyone surprised.

او بی‌موقع با من تماس گرفت؛ درست وقتی که داشتم برای جلسه بیرون می‌رفتم.

She called me at a bad time, just as I was about to leave for a meeting.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بی‌موقع

  1. مترادف:
    بی‌جا بی‌وقت نابجا بی‌هنگام نابهنگام ناوقت ناهنگام
    متضاد:
    بجا بهنگام

ارجاع به لغت بی‌موقع

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بی‌موقع» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بی‌موقع

لغات نزدیک بی‌موقع

پیشنهاد بهبود معانی