untimely, unseasonable, inopportune, at a bad time, out of season, at an inopportune occasion
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
عزیمت بیموقع آنها همه را شگفتزده کرد.
Their untimely departure left everyone surprised.
او بیموقع با من تماس گرفت؛ درست وقتی که داشتم برای جلسه بیرون میرفتم.
She called me at a bad time, just as I was about to leave for a meeting.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیموقع» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیموقع